1. یکپارچگی چندلایه‌ای

این پارادایم به جای تقلیل پدیده‌ها به فرایندهای فیزیکی یا زیستی، آن‌ها را در سطوح مختلف تحلیل می‌کند:

سطح فیزیکی: توضیح مکانیزم‌های زیستی و عصبی.

سطح روان‌شناختی: درک تجربه‌های ذهنی، عاطفی و شناختی.

سطح اجتماعی-فرهنگی: بررسی زمینه‌های تاریخی، اجتماعی و فرهنگی.

سطح معنوی-اخلاقی: بررسی مفاهیم معنایی، هنجارها و ارزش‌های اخلاقی.

2. تعامل علّیتی چندسطحی

در این پارادایم، تعامل بین سطوح مختلف (فیزیکی، روان‌شناختی، اجتماعی و فرهنگی) به صورت دوسویه دیده می‌شود:

تأثیر فرآیندهای فیزیکی بر ذهن و رفتار.

تأثیر ارزش‌ها، فرهنگ و اهداف انسانی بر فرایندهای زیستی و عصبی.

3. تبیین پدیده‌ها به عنوان سیستم‌های پویا

این رویکرد پدیده‌ها را به عنوان سیستم‌های پیچیده و پویا در نظر می‌گیرد که در آن تعاملات غیرخطی میان اجزا وجود دارد.

تجربه انسانی به عنوان محصول تعاملات پویا بین عوامل فیزیکی، روان‌شناختی و اجتماعی دیده می‌شود.

4. پذیرش پدیده‌های نوظهور

در این پارادایم، ویژگی‌های جدید و نوظهور (مانند آگاهی، معنا، یا اخلاق) که نمی‌توان آن‌ها را به اجزای فیزیکی ساده تقلیل داد، به رسمیت شناخته می‌شوند.

این پدیده‌ها دارای قوانینی هستند که مستقل از سطح فیزیکی عمل می‌کنند.

5. تمرکز بر معنای تجربه انسانی

تجربه انسانی نه صرفاً به عنوان فعالیت‌های نورونی، بلکه به عنوان پدیده‌ای با معانی شخصی، فرهنگی و اجتماعی مورد بررسی قرار می‌گیرد.

مفهوم "کیفیت ذهنی" و "معنا" به‌عنوان بخش‌های ضروری تجربه انسانی دیده می‌شوند.

6. رویکرد فراتر از تقلیل‌گرایی

این پارادایم تقلیل‌گرایی فیزیکالیستی را رد کرده و به جای آن، از رویکرد کل‌نگر استفاده می‌کند.

به جای تمرکز بر علل زیستی، بر تعاملات چندسطحی و چندوجهی تأکید می‌کند.

7. تعهّد به پدیدارشناسی و فلسفه ذهن

این رویکرد از پدیدارشناسی برای درک بهتر کیفیت‌های ذهنی و تجربه انسانی بهره می‌گیرد.

تأکید بر اینکه آگاهی و تجربه ذهنی نمی‌توانند به طور کامل در چارچوب فیزیکی توضیح داده شوند.

8. رویکرد اخلاقی و معنوی

این پارادایم بر اهمیت ارزش‌ها، اخلاق و معنا در زندگی انسانی تأکید دارد.

پذیرش این که ارزش‌های اخلاقی و معنوی نمی‌توانند به فرایندهای زیستی یا فیزیکی تقلیل داده شوند.

9 مشکل عینیّت‌گرایی

این پارادایم ممکن است به سختی بتواند چارچوبی عینی برای تحلیل تمام ابعاد غیرمادی (مانند معنا، ارزش‌ها، و اخلاق) ارائه دهد.

10 تعامل پیچیده بین سطوح مختلف

تعامل بین سطوح مختلف (مانند زیستی و فرهنگی) ممکن است به دشواری مدل‌سازی شود و نیاز به رویکردهای میان‌رشته‌ای گسترده‌تری داشته باشد.

11 نیاز به ابزارهای پژوهشی جدید

برای بررسی پدیده‌های چندلایه و پیچیده، ابزارهای پژوهشی جدید در حوزه‌های مختلف (مانند علوم اعصاب، روان‌شناسی، فلسفه و علوم اجتماعی) لازم است.

12 چالش در پیش‌بینی و کنترل

به دلیل طبیعت پویا و نوظهور پدیده‌ها، پیش‌بینی یا کنترل دقیق آن‌ها ممکن است دشوار باشد.

13 چندلایه‌بودن واقعیت و تجربه انسانی

پارادایم نوظهور آگاهی و معنا معتقد است که تجربه انسانی در لایه‌های مختلفی جریان دارد:

لایه فیزیکی: شامل عملکردهای زیستی، عصبی، و فیزیولوژیکی.

لایه شناختی: شامل پردازش اطلاعات، استنتاج منطقی، و تصمیم‌گیری.

لایه عاطفی: شامل احساسات، هیجان‌ها، و انگیزش.

لایه معنایی: شامل معنا، هدف، ارزش‌ها، و اخلاق.

لایه اجتماعی-فرهنگی: شامل تعاملات انسانی، زمینه‌های فرهنگی و هنجارهای اجتماعی.

این لایه‌ها به صورت مستقل عمل نمی‌کنند، بلکه به‌طور مداوم در تعامل با یکدیگر هستند و پدیده‌های پیچیده انسانی را شکل می‌دهند.

14 ردّ تقلیل‌گرایی

پارادایم نوظهور آگاهی و معنا فیزیکالیسم را به دلیل تقلیل پدیده‌های پیچیده انسانی به فرایندهای فیزیکی صرف رد می‌کند. این پارادایم تأکید می‌کند که:

تجربه انسانی فراتر از مجموعه‌ای از واکنش‌های زیستی یا عصبی است.

مفاهیمی مانند "معنا"، "آگاهی"، و "ارزش‌های اخلاقی" قابل تقلیل به قوانین فیزیکی یا زیستی نیستند.

تعاملات میان لایه‌های مختلف تجربه انسانی، پدیده‌های نوظهوری را ایجاد می‌کنند که در هیچ‌یک از این لایه‌ها به‌تنهایی قابل توضیح نیستند.

15 آگاهی به‌عنوان پدیده نوظهور

آگاهی نه صرفاً محصول فعالیت‌های مغزی است و نه صرفاً یک پدیده مادی. بلکه به‌عنوان یک ویژگی نوظهور از تعاملات پیچیده میان عوامل زیستی، شناختی، عاطفی، و معنایی ظاهر می‌شود.

این پارادایم بر این باور است که آگاهی دارای جنبه‌های کیفی است که نمی‌توان آن‌ها را به فرایندهای فیزیکی یا شیمیایی تقلیل داد.

16 تأکید بر کیفیت ذهنی و معنای تجربه

مفاهیمی مانند "احساس قرمز بودن"، "طعم شکلات"، یا "معنای زندگی" را نمی‌توان با تحلیل‌های فیزیکی توضیح داد.

این پارادایم به نقش کیفیت‌های ذهنی و تجربه‌های شخصی در تعریف آگاهی و معنا تأکید دارد.

تجربه‌های انسانی بر اساس معنا ساخته می‌شوند، و معنا فراتر از داده‌های فیزیکی و زیستی است.

17 تعامل دوسویه و پویای لایه‌ها

این پارادایم تعامل میان لایه‌های مختلف را دوسویه و پویا می‌داند:

از پایین به بالا: لایه‌های زیستی و فیزیکی می‌توانند بر لایه‌های شناختی و معنایی تأثیر بگذارند (مثلاً کمبود خواب می‌تواند بر تصمیم‌گیری تأثیر بگذارد).

از بالا به پایین: مفاهیم معنایی و ارزش‌ها می‌توانند بر لایه‌های زیستی و فیزیکی تأثیرگذار باشند (مثلاً اعتقادات معنوی می‌توانند در کاهش استرس نقش داشته باشند).

18 نقش ارزش‌ها و اخلاق در تجربه انسانی

این پارادایم تأکید می‌کند که ارزش‌ها و اخلاق به‌عنوان بخشی از تجربه انسانی، نمی‌توانند صرفاً بر اساس عوامل زیستی توضیح داده شوند.

ارزش‌ها ریشه در زمینه‌های اجتماعی، فرهنگی، و معنایی دارند و نقش کلیدی در هدایت رفتارهای انسانی ایفا می‌کنند.

19 اهمیت نوآوری و خلاقیت

خلاقیت و نوآوری به‌عنوان محصول تعاملات پیچیده میان شناخت، احساس، و معنا، از پدیده‌های کلیدی در این پارادایم هستند.

خلاقیت نشان‌دهنده توانایی انسان برای فراتر رفتن از محدودیت‌های زیستی و اجتماعی و خلق مفاهیم جدید است.

20 جایگاه محیط اجتماعی-فرهنگی

این پارادایم تأکید می‌کند که انسان‌ها در تعامل مداوم با محیط‌های اجتماعی و فرهنگی خود هستند.

این تعاملات باعث شکل‌گیری باورها، ارزش‌ها، و معناهای انسانی می‌شوند و به‌طور متقابل بر آگاهی تأثیر می‌گذارند.

21 رد دوگانگی ذهن و ماده

پارادایم نوظهور آگاهی و معنا به‌جای دوگانگی ذهن و ماده، یکپارچگی پویا و تعامل میان ابعاد مختلف انسان را مطرح می‌کند.

این دیدگاه معتقد است که ذهن و بدن نه به‌عنوان دو جوهر جداگانه، بلکه به‌عنوان ابعاد مختلف یک سیستم پیچیده عمل می‌کنند.

22 جایگاه تجربه در شناخت انسانی

تجربه‌های انسانی، چه درونی (مانند احساسات و هیجان‌ها) و چه بیرونی (مانند تعامل با محیط)، نقش اساسی در شکل‌دهی شناخت و معنا دارند.

این پارادایم تأکید می‌کند که شناخت انسان بدون در نظر گرفتن تجربه، ناقص است.