«هستی تکاملی: تعامل پویای معنوی» به مثابه اساس و پایه نظری و فلسفی روانشناسی تعاملی قلمداد می شود. مفهوم «هستی تکاملی» و «تعامل پویای معنوی» در این فلسفه، بهعنوان دو عنصر بنیادی، بهطور همزمان ابعاد مختلف وجود انسان و جهان را در قالب یک فرآیند دائمی و پویا تعریف میکنند. در این دیدگاه، انسان و هستی نه موجوداتی ایستا و ثابت بلکه بهعنوان موجوداتی در حال تحول و تکامل معرفی میشوند. این تکامل نه تنها در بعد مادی و فیزیکی بلکه در سطوح معنوی، اخلاقی و شناختی نیز جریان دارد و بر همزیستی و تکامل همزمان این ابعاد تأکید دارد. فلسفه هستی تکاملی به انسان نگاه میکند بهعنوان موجودی که در تعامل با خود، دیگران و جهان بهطور مستمر در حال حرکت بهسوی کمال است.
هوش تجربی مفهومی است که به ظرفیت یادگیری از تجربههای حسی-عملی فرد اشاره دارد. این هوش شامل «یکپارچگی حسی-حرکتی برای شناخت» است؛ یعنی استفاده همزمان از حواس (بینایی، شنوایی، لامسه و…) و حرکت بدن برای درک بهتر محیط و «تجربه کردن دانستهها» بهمنظور روشنتر شدن مفاهیم
رابطه میان وقوفمندی تصور و رواندرمانی تعاملی را میتوان در بستر ساختار روانی انسان، بهویژه در حوزه شکلگیری و ترمیم هویت، تجربه هیجانی، و معنا تحلیل کرد.
«وقوفمندی تصور» به معنای آن است که تصور، پدیدهای دارای آگاهی درونی نسبت به خود، به فاعلِ خویش و به احساسات و معانی همراه خود است.
در نظام «روانشناسی تعاملی»، دو دسته جهتگیری اساسی وجود دارد:
پارادایم همگرایی تکوینی، چارچوبی نظری و یکپارچه در روانشناسی تعاملی است که سه مؤلفهی بنیادین یعنی نیازهای روانی اساسی، ساختار هویت، و هیجان اندیشه را در یک نظام تعاملی و بازخوردی به هم پیوند میدهد.
برای تحلیل ACT (درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد) بر اساس مبانی نظری روانشناسی تعاملی، باید به نقاط تلاقی این دو رویکرد توجه کرد؛ یعنی آنجا که مفاهیم کلیدی ACT مانند پذیرش، تعهد، ارزشمحوری و ذهنآگاهی، با مؤلفههای بنیادین روانشناسی تعاملی مانند تعامل، نظامیافتگی، اصالت حقیقت، نیازهای بنیادین، و سرشت پاک همپوشانی دارند. در ادامه، این تحلیل بهصورت ساختارمند ارائه می شود:
مکتب روانشناسی تعاملی بر و مبانی نظری خاصّی پیریزی شده است که بر یکپارچگی ماهوی «هستی»، «شناخت»، «انسان»، «نظام ارزشی» و «پاکی سرشت»تأکید میورزد.
بنیادهای نظری روانشناسی تعاملی بر اصولی چون پیچیدگی، نظام یافتگی، فراگیری، دگرگونی، ماندگاری، گونه گونی، مسؤولیت پذیری فردی، بینش فردی تأکید دارد.
رویکردهای سنتی در روانشناسی اغلب بر تحلیل مجزای پدیدههای روانی متمرکز بودهاند. این نگاه، اگرچه دستاوردهایی به همراه داشته، اما از درک کلیت و انسجام روان انسانی ناتوان مانده است. روانشناسی تعاملی تلاشی است برای گذار از این پراکندگی نظری و ایجاد نگاهی کلنگر، که پدیدههای روانی را نه بهصورت منفرد بلکه در بستر ارتباطاتشان مطالعه میکند.در این رویکردها، پدیدههای روانشناختی اغلب بهصورت پراکنده و مجزّا مورد بررسی قرار گرفتهاند. روانشناسی تعاملی، پاسخی به این نقص بنیادی است؛ رویکردی که میکوشد ماهیت پدیدههای روانشناختی را نه بهطور منفرد، بلکه در شبکهای از تعاملات درک کند. این مقاله، با هدف روشنسازی جایگاه نظری و روششناختی روانشناسی تعاملی، به تعریف، موضوع و روش این علم میپردازد.