درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد (ACT) یکی از برجستهترین رویکردهای نسل سوم رواندرمانی شناختی-رفتاری است که با تمرکز بر پذیرش تجربه و تعهد به ارزشهای درونی، در پی افزایش انعطافپذیری روانشناختی فرد است. در این مقاله، ACT از منظر روانشناسی تعاملی بهطور انتقادی بررسی میشود. روانشناسی تعاملی رویکردی کلنگر، هستیمحور و مبتنی بر فطرت انسانی است که با تکیه بر مفاهیمی چون تعامل، نظامیافتگی، سرشت پاک و اصالت حقیقت، چشماندازی متفاوت از ساختار روان و روند درمان ارائه میدهد. تحلیل حاضر نشان میدهد که هرچند ACT در کاربردهای بالینی موفق و ساختاریافته عمل میکند، اما از نظر هستیشناختی و انسانشناختی، با خلأهایی مواجه است که روانشناسی تعاملی میتواند آنها را تکمیل کند.
مکتب روانشناسی تعاملی بر و مبانی نظری خاصّی پیریزی شده است که بر یکپارچگی ماهوی «هستی»، «شناخت»، «انسان»، «نظام ارزشی» و «پاکی سرشت»تأکید میورزد.
در روانشناسی تعاملی، یک انگاره ویژه بهمنزله چارچوب نظری منسجم، قابلارائه است که مؤلفههای کلیدی آن در پیوندی تنگاتنگ، تصویری یکپارچه از انسان، هستی، شناخت، ارزش و مسؤولیت ترسیم میکنند. حقیقت، برآمده از وحدت انسان، هستی، شناخت، سرشت پاک و ارزشهاست؛ و انسان، با مسؤولیتپذیری دگرگونگر، راه را برای تحقق این حقیقت هموار میسازد.
انگاره یکپارچگی تعاملی وجود به ماهیت تعاملی بزرگترین پدیده های معرفت شناختی اشاره دارد: هستی، شناخت، انسان، نظام ارزشی و پاکسرشتی .
روانشناسی تعاملی بر اساس مبانی ویژه ای استقرار دارد: هر پدیده روانشناختی مبتنی بر هفت پایه و در تعامل با پنج ریشه پی ریزی می شود. تعامل مبانی دوازده گانه مزبور متاثر از اصولی مانند پیچیدگی و نظام یافتگی، هر پدیده روانشناختی را شکل می دهد.
شاکله انتظار ارزشی-عاطفی است و از پایه های زیستی، شناختی، کلامی و اجتماعی نشأت می گیرد.