{{item.title}} {{item.subtitle}}
{{item.total|number}} تومان
حذف
سبد خرید شما خالی است.

بایگانی نوشته‌ها


رابطه‌ نظریه‌ تعاملی نیازهای بنیادین با نظریه‌ خودتعیین‌گری

در نظریه‌ تعاملی نیازهای بنیادین (که بر پایه‌ سه نیاز اساسیِ «امنیت»، «تفرد» و «پیشرفت» استوار است)، برآورده‌شدن این سه نیاز به ایجاد سلامت روانی، انگیزش درونی و رضایت از زندگی منجر می‌شود. نظریه‌ خودتعیین‌گری (Self-Determination Theory, SDT) رایان و دسی نیز سه نیاز بنیادین روان‌شناختی را مطرح می‌کند: «خودمختاری (Autonomy)»، «چیرگی (Competence)» و « پیوندجویی (Relatedness)». این دو رویکرد، در عین داشتن تفاوت‌های مفهومی و زبانی، از چند جهت هم‌پوشانی و تشابه دارند:

«انگارهٔ شخصیت خشنود: چارچوب تعاملی ابعاد شخصیت و نیازهای بنیادین روانی»

«پویایی تحلیلی» به مثابه یک مؤلفه شخصیّتی، از شش خصیصهٔ کلیدی تشکیل شده است: تعهد، نیرومندی، سازش، استقلال، بیتابی و ظرفیت تحلیلی. این مؤلفه به توانایی و انگیزهٔ فرد در پرداختن به مسائل (هم از نظر ذهنی و هم از نظر بدنی) اشاره دارد و بر پشتکار، پویایی، نظم فکری و خلاقیت تحلیلی دلالت می‌کند. از سوی دیگر، در «نظریهٔ تعاملی نیازهای بنیادین» گفته می‌شود هر انسان برای خشنودی و رضایت از زندگی، نیازمند برآورده شدن سه نیاز بنیادین است: امنیت (آرامش روان)، تفرد (خودیابی) و پیشرفت (حرکت رو به جلو). در ادامه، نحوهٔ تعامل هر یک از خصایص پویایی تحلیلی با این سه نیاز بررسی می‌شود.

رضایت از زندگی بر اساس نظریه تعاملی نیازهای بنیادین: بررسی پژوهش‌های اخیر

چکیدهرضایت از زندگی به عنوان شاخصی کلیدی از سلامت روان و کیفیت زندگی، همواره موضوع پژوهش‌های متعدد علمی بوده است. نظریه تعاملی نیازهای بنیادین بیان می‌کند که تجربه رضایت از زندگی نتیجه برآورده شدن همزمان و متقابل سه نیاز اساسی – امنیّت (پایداری روانی)، تفرد (دستیابی به جایگاه منحصربه‌فرد و هویت فردی) و پیشرفت (رشد و تعالی مستمر) – می‌باشد. این مقاله بر مبنای منابع بسیار جدید (از سال ۲۰۲۰ به بعد) به بررسی نظریه، شواهد تجربی و کاربردهای عملی آن در ارتقای رضایت از زندگی می‌پردازد.

افقهای نو در رضایت زناشویی

یافته‌های نو نشان می‌دهند که رضایت زناشویی تحت تأثیر عوامل مختلفی از جمله حمایت اجتماعی، سازش محیطی، مهارت‌های ارتباطی، تعادل کار و زندگی، و تفاوت‌های فرهنگی قرار دارد. حمایت اجتماعی قوی می‌تواند تاب‌آوری زوجین را در برابر بحران‌ها افزایش دهد. همچنین، سازش یافتگی محیطی بالا نقش کلیدی در تقویت کیفیت ارتباطات زوجین و رضایت کلی دارد. در کنار این موارد، مدیریت استرس مالی و ایجاد تعادل بین مسئولیت‌های کاری و خانوادگی از دیگر عوامل تأثیرگذار بر کیفیت زندگی زناشویی هستند.یافته های جدید از حیث ملاحظات فردی، معنوی، جنسی، محیطی و شغلی قابل بررسی هستند:

رضایت از زندگی: «به‌سوی آرامش و تعالی پایدار»

کاهش تنیدگی و اضطراب از طریق ذهن‌آگاهی و رفتارهای سالم می‌تواند به آرامش روانی و کشف هویت و معنا در زندگی کمک کند. تقویت حس تعلق و مشارکت در فعالیت‌های اجتماعی و محیط‌زیستی نقش مهمی در ایجاد روابط مثبت و مسئولیت‌پذیری دارد. رشد مداوم و تعالی‌جویی از طریق دسترسی به فناوری و منابع مناسب، همراه با فعالیت بدنی به‌عنوان محرک رشد، مسیری جامع برای بهبود کیفیت زندگی فراهم می‌کند.بدیهی است که تحقّق رضایت و خشنودی از زندگی مستلزم دستیابی به امنیت، تفرد و پیشرفت است.در مقاله کنونی جدیدترین مطالعات در حوزه رضایت از زندگی ارائه شده بر اساس «نظریه تعاملی نیازهای بنیادین» تحلیل و بررسی می شود.این مقاله بر «خطّ سیر آرامش یابی معنوی و رشد پایدار» تأکید می ورزد که برای خشنودی از زندگی آدمی در هر وضعیت جنسیّتی، تحوّلی، فرهنگی، اجتماعی و اقلیم زیستی، اجتناب ناپذیر است.

رضایت از زندگی: هماهنگی تعاملی نیازها

در نظریّه‌ تعاملیِ نیازهای بنیادین، سه نیاز اساسی در شکل‌دهی به خشنودی از زندگی مؤثرند:امنیت (آرامش روان): تأمین پایداری، کاهش اضطراب و دست‌یابی به احساس آرامش و ثبات.تفرّد (خودیابی): معناجویی، هویت‌یابی، استقلال و کشف ظرفیت‌های فردی.پیشرفت (رشد و تعالی): احساس حرکت رو به جلو، کمال‌جویی، رفع کاستی‌ها و بهبود مستمر.

ظرفیّت تجربی

«ظرفیت تجربی در شناخت» مبتنی بر هوش تجربی وآمادگیهای روانشناختی دیگر در مفهوم گسترده به سه جلوه اساسی آن یعنی: تجسّم، تیزبینی و هماهنگی اشاره دارد. در این فرایند شناختی همه ظرفیتهای روانی فرد در تعامل با محیط به کشف تجربی تحقّق می بخشد.

پدیدارشناسی و ظرفیت تجربی

پدیدارشناسی (Phenomenology) یک روش و مکتب فلسفی است که به مطالعهٔ تجربه‌های آگاهی و نحوهٔ ظهور پدیده‌ها در ذهن انسان می‌پردازد. این مفهوم، نخستین بار توسط ادموند هوسرل (Edmund Husserl) در اوایل قرن بیستم توسعه یافت. هوسرل معتقد بود که برای درک بهتر واقعیت، باید به تحلیل مستقیم و بدون پیش‌داوری از تجربه‌های آگاهی انسان بپردازیم.

محدودیتهای فیزیکالیسم بر اساس ارزشهای اخلاقی

فیزیکالیسم که ادعا می‌کند تمام پدیده‌ها، از جمله ذهن و رفتار انسانی، می‌توانند به قوانین و فرایندهای فیزیکی تقلیل داده شوند، در تبیین ارزش‌های اخلاقی با چالش‌های جدی روبرو است. ارزش‌های اخلاقی، که مفاهیمی مانند خیر، شر، عدالت، وظیفه، و مسئولیت را در بر می‌گیرند، به دلیل ماهیت هنجاری، معنایی، و اجتماعی خود، فراتر از چارچوب صرفاً فیزیکی قرار می‌گیرند.

محدودیتهای فیزیکالیسم بر اساس یادگیری تکوینی

«یادگیری تکوینی» [1]به فرآیندی اشاره دارد که طی آن فرد بدون قصد و نیت قبلی و بدون آگاهی از فرآیند یادگیری، دانش یا مهارتی را کسب می‌کند. این نوع یادگیری اغلب در موقعیت‌های طبیعی یا اجتماعی رخ می‌دهد و از تعاملات روزمره با محیط و افراد ناشی می‌شود. [1] - Incidental Learning

عضویت خبرنامه
عضو خبرنامه ماهانه وب‌سایت شوید و تازه‌ترین نوشته‌ها را در پست الکترونیک خود دریافت کنید.
آدرس پست الکترونیک خود را بنویسید.
کمی صبر کنید...