من با خود در تعارض است پس هماهنگی و وحدتی وجود ندارد این تعارض زمانی برطرف می شود که معنویت متعالی موجب تسلط من بر خودشده هماهنگی و وحدت مورد نظر حاصل آید
تسلط خواستهها و منافع شخصی بر «من» میتواند تبعات عمیق و گاه مخربی بر جنبههای مختلف زندگی و هویت فردی داشته باشد. این تبعات به تدریج تأثیرات خود را بر روان، روابط و حتی معنای زندگی فرد آشکار میکنند. مهمترین این پیامدها عبارتاند از:
این ابزار ترکیبی با بهرهگیری از روشهای نوین ارزیابی، فناوری هوش مصنوعی و استانداردهای جهانی، میتواند معیارهای دقیق و چندوجهی برای سنجش تیزهوشی در ابعاد مختلف ارائه دهد و نیازهای انگاره چندوجهی پویا را بهطور کامل پوشش دهد.با پی ریزی یک «نظام سنجش چندوجهی تیزهوشی»[1] می توان به ارزشیابی انگاره مبادرت ورزید. این ابزار شامل پنج حوزه اصلی است که ابعاد خاص هریک را می توان سنجید. ابزار مناسب برای اقدامات سنجشی از ویژگیهایی برخوردار است:[1]- MGTAS - Multi-Dimensional Giftedness Talent Assessment System
انگاره چندوجهی پویا در تیزهوشی با ارائه چارچوبی جامع و بینرشتهای، هم در مبانی نظری و هم در کاربردهای عملی، انقلابی در نحوه درک و توسعه استعدادها ایجاد کرده است. این انگاره با تأکید بر پویایی، تنوع، عدالت و شمولگرایی، میتواند به طراحی سیستمهای آموزشی و برنامههای پرورشی مؤثر برای تمامی گروههای اجتماعی کمک کند.
انگاره چندوجهی پویا در تیزهوشی، رویکردی جامع، تحولگرا و فرهنگمحور است که با مدلهای تعاملی، سیستمهای پیچیده، هوش چندگانه و توسعهای سازگار و با مدلهای ایستا، شناختی صرف و فردگرایانه ناسازگار است. این رویکرد بهدنبال ایجاد تعادلی میان تواناییهای فردی، اجتماعی، فرهنگی و اخلاقی در تعریف و پرورش تیزهوشی است.
این مدل نشان میدهد که تیزهوشی بهعنوان پدیدهای چندوجهی، وابسته به تعامل سه مؤلفه خلاقیت، پیشرفت، و سازماندهی است. افراد دارای تیزهوشی بالا، بسته به نوع استعداد و حوزه فعالیتشان، در یکی یا ترکیبی از این سه بعد برتری دارند. این نظام، الگویی برای شناسایی و توسعهی ظرفیتهای شناختی در افراد فراهم میکند و میتواند در آموزش، استعدادیابی، و طراحی مسیرهای رشد حرفهای به کار رود.این پارادایم نظام سهگانه تیزهوشی را بهعنوان مدلی جامع برای درک و تبیین سه نوع اساسی تیزهوشی معرفی میکند: تیزهوشی آفرینندگی، تیزهوشی پیشرفتگی، و تیزهوشی سازماندهی. هر یک از این ابعاد، متکی بر توانمندیهای شناختی، تجربی، و تحلیلی بوده و در بسترهای مختلفی مانند علم، هنر، اجتماع، و فناوری تجلی مییابند.
پارادایم تلفیقی شناختی-ارزشی نخبگی، با نگاهی جامع و چندبعدی، حمایت تربیتی از تیزهوشان را در سه بعد اصلی شناختی، هیجانی-اجتماعی، و محیطی-ساختاری بررسی میکند. این پارادایم بهجای تمرکز صرف بر هوش شناختی یا آموزشهای تکبعدی، بر همافزایی استعداد ذاتی با عوامل ارزشی، اجتماعی و تربیتی تأکید دارد. در این چارچوب، مؤلفههای بنیادین انگاره حمایت تربیتی در تیزهوشان بازتعریف میشوند.
راهبردهای روانشناختی و آموزش و پرورش قلمرو نخبگی درقالب یک انگاره بنیادین جمع بندی می شود. از این انگاره تحت عنوان پارادایم تلفیقی شناختی ارزشی نخبگی یاد می شود