«ظرفیت تجربی در شناخت» مبتنی بر هوش تجربی وآمادگیهای روانشناختی دیگر در مفهوم گسترده به سه جلوه اساسی آن یعنی: تجسّم، تیزبینی و هماهنگی اشاره دارد. در این فرایند شناختی همه ظرفیتهای روانی فرد در تعامل با محیط به کشف تجربی تحقّق می بخشد.
هویت، باور منحصر به فرد معنوی ناشی از مرجعیّت و یا قیاس که در گذار تحوّلی شکل گرفته ثبوتاً و اثباتاً قابل ابراز است و به پایایی خود می انجامد
مکتب روانشناسی تعاملی بر و مبانی نظری خاصّی پیریزی شده است که بر یکپارچگی ماهوی «هستی»، «شناخت»، «انسان»، «نظام ارزشی» و «پاکی سرشت»تأکید میورزد.
بنیادهای نظری روانشناسی تعاملی بر اصولی چون پیچیدگی، نظام یافتگی، فراگیری، دگرگونی، ماندگاری، گونه گونی، مسؤولیت پذیری فردی، بینش فردی تأکید دارد.
خردورزی معنوی بدین معناست که موجب بهزیستی معنوی می شود
ماهیت خودخواهانه «خود» با ماهیت نورانی و پاک «من» در تعارض است