فرانگری جامع به معنای ادغام و ترکیب چندین فرانگری ((Faranegari برای ایجاد یک چارچوب جامع، چندلایه و چندبعدی در تحلیل علوم، نظریهها و روششناسیها است. این رویکرد با هدف ارائه نگاهی کلنگر، منعطف و بینرشتهای، از محدودیتهای یک فرانگری خاص فراتر میرود و از چندین دیدگاه برای تحلیل مسائل پیچیده استفاده میکند.
فرانگری (Faranegari )به عنوان رویکردی که فراتر از پارادایمهای مجزا حرکت میکند، در علم نقش هماهنگکننده، ترکیبکننده و توسعهدهنده نظریهها و روشها را دارد. این مفهوم در علوم طبیعی، اجتماعی، و انسانی اهمیت دارد، زیرا به ما اجازه میدهد که از دیدگاههای متنوع و ترکیبی برای درک بهتر پدیدههای پیچیده استفاده کنیم.
فرانگری ((Faranegari بهعنوان یک رویکرد فراپارادایمی در فلسفه، به بررسی و ترکیب پارادایمهای مختلف پرداخته و امکان دیدگاهی گستردهتر و چندبعدی را در تحلیل مفاهیم و مسائل فلسفی فراهم میکند. رابطه فرانگری و فلسفه را میتوان در چند بعد بررسی کرد:
بررسیهای جدید نشاندهنده اهمیت شخصیت، روشهای آموزشی، و خلاقیت در یادگیری و توسعه مهارتهای قرن بیست و یکم است. ارتباط میان ویژگیهای شخصیتی و انگیزههای یادگیری، نقش روشهای مبتنی بر پروژه و فناوری اطلاعات در آموزش، و اهمیت هنر و بازی در فرآیند یادگیری از نکات بنیادین این بررسی هستند.
خلاقیت یک سازوکار پیچیده و پویا است که در تعامل با عوامل فرهنگی، ساختارهای اجتماعی، روشهای آموزشی، محدودیتها، انگیزههای فردی و گروهی و فناوریهای نوظهور شکل میگیرد. در نتیجه، خلاقیت صرفاً یک ویژگی فردی یا ذاتی نیست، بلکه محصول همکنش چندوجهی عوامل بیرونی و درونی است.در پارادایم چندلایهای خلاقیت، هر لایه (از زمینههای فرهنگی و ساختارهای اجتماعی گرفته تا ابزارهای فناورانه و الگوهای مدیریتی) بهمثابه بخشی از یک چرخه همافزا عمل میکند. این نگاه جامع به ما امکان میدهد تا ظرفیتهای نهفته خلاقیت را در تمامی سنین – از کودکان پیشدبستانی تا دانشجویان و کارکنان سازمانها – پرورش دهیم و با در نظر گرفتن محدودیتها، از آنها بهعنوان انگیزهای برای خلاقیت بیشتر استفاده کنیم. افزون بر این، رویکرد نظام یافته و چندوجهی در رویارویی با مسائل اجتماعی و زیستمحیطی، فرصتهای جدیدی برای نوآوری و حل مسئله به شکل پایدار فراهم میسازد.
پارادایم حاصل از جمعبندی مطالعات درباره پرورش استعداد و تعلیم دانشآموزان با استعدادبا تحلیل کلی مطالعات میتوان یک پارادایم جامع برای درک و توسعه استعداد ارائه کرد که به ابعاد اصلی فردی، اجتماعی، فرهنگی و آموزشی میپردازد. در این پارادایم، تمرکز بر ترکیب مفاهیم مختلف در پرورش استعداد و بسترهای حمایتی است.این چشم انداز یک چارچوب جامع برای درک و پرورش استعدادها است که به نیازهای فردی، حساسیتهای فرهنگی، و تأثیر نظامهای آموزشی و اجتماعی میپردازد. اجرای این پارادایم نیازمند همافزایی بین سیاستگذاران، معلمان، خانوادهها و جوامع محلی است (Van de Vijver & Mathijssen, 2024; Subotnik et al., 2016).
خلاقیت یکی از مهارتهای کلیدی در دنیای امروز است که نهتنها در حل مسائل، بلکه در نوآوری و پیشرفت علمی و فرهنگی نقش اساسی دارد. با این حال، عوامل متعددی همچون اضطراب خلاقیت، محیطهای آموزشی سنتی و محدودیتهای فکری میتوانند مانعی برای بروز خلاقیت باشند. در این میان، فناوریهای دیجیتال، یادگیری مشارکتی و ادغام هنر در آموزش، فرصتهای جدیدی برای پرورش خلاقیت و تقویت تفکر انتقادی فراهم میکنند. در این نوشتار، به بررسی نقش این عوامل در تسهیل خلاقیت در محیطهای آموزشی پرداخته خواهد شد.