{{item.title}} {{item.subtitle}}
{{item.total|number}} تومان
حذف
سبد خرید شما خالی است.

بایگانی نوشته‌ها


مبانی هستی‌شناختی و انسان‌شناختی در روان‌درمانی تعاملی: رویکردی به یکپارچگی حقیقت، شناخت و ارزش

روان‌درمانی تعاملی بر مبنای دستگاهی فکری استوار است که هستی، شناخت، انسان، نظام ارزشی و پاکی سرشت را در قالب یک منظومه یکپارچه در نظر می‌گیرد. این رویکرد، انسان را در نقطه‌ اتصال هستی و شناخت می‌نشاند و وحدت این دو ساحت را در وجود انسانی، ممکن و معنادار می‌سازد. در این چارچوب، هستی قائم به ذات نیست، بلکه معنا و قوام خود را در پیوند با انسان می‌یابد. از سوی دیگر، سرشت انسان به‌طور فطری پاک و ارزش‌مند دانسته می‌شود؛ ارزش‌هایی که ذاتی‌اند و بنیان شناخت حقیقی را می‌سازند. این پیوند درونی میان حقیقت، ارزش و شناخت، به انسان نقشی فعال، دگرگون‌پذیر و مسؤولانه می‌بخشد. در این مقاله، با تحلیل مفاهیم کلیدی روان‌درمانی تعاملی، بر بنیادهای هستی‌شناختی و انسان‌شناختی آن تمرکز می‌شود و مفهوم «دگرگونی مسؤولانه» به‌عنوان نقطه اتصال اخلاق، شناخت و درمان‌گری تحلیل می‌گردد.واژگان کلیدی: روان‌درمانی تعاملی، هستی‌شناسی، فطرت، شناخت، نظام ارزشی، دگرگونی مسؤولانه

جایگاه فطرت در پی ریزی نظام ارزشی و شناخت حقیقت

انسان از دیرباز با پرسش‌هایی بنیادین درگیر بوده است: حقیقت چیست؟ چگونه می‌توان آن را شناخت؟ و بر پایهٔ چه ارزش‌هایی باید زیست؟ پاسخ به این پرسش‌ها، همواره در مرکز توجه متفکران، عارفان، و فیلسوفان بوده و مسیرهای گوناگونی برای آن ترسیم شده است. در میان این مسیرها، یکی از ژرف‌ترین و کم‌تر مورد تأمل قرار گرفته‌ترین راه‌ها، بازگشت به فطرت انسانی است

در آستانه‌ هستی و شناخت: تأملی بر جایگاه انسان در پیوند حقیقت و آگاهی

در این مقاله، تلاش شده است تا پیوند بنیادین میان هستی و شناخت مورد واکاوی قرار گیرد و جایگاه انسان در این میان به‌عنوان گره‌گاه این دو ساحت روشن شود. هستی، به‌عنوان بنیان پایداری پدیده‌ها، و شناخت، به‌مثابه فعلیت‌یافتگی حقیقت در آگاهی، در نسبت با یکدیگر تعریف می‌شوند و هیچ‌یک بدون دیگری تحقق نمی‌یابند. این وابستگی متقابل، نشانگر آن است که هستی و شناخت دو جلوه از یک حقیقت مشترک‌اند. انسان در این میان، نه ناظر منفعل بلکه حامل این پیوند است؛ موجودی که با سرشت درونی و ارزش‌های ذاتی خویش، پُل میان بودن و دانستن می‌شود. مقاله با نگاهی ساختاری و هستی‌شناسانه، این یگانگی را بازمی‌تاباند و نسبت انسان با معنا، ارزش، و پایداری هستی را تبیین می‌کند

اقتدا؛ تربیت نفس در عدالت و سلوک راه اعتدال

در فرهنگ دینی، اقتدا تنها به معنای پیروی ظاهری از پیشوایان دینی نیست، بلکه فرآیندی درونی و روحی است که با تربیت نفس در عدالت آغاز شده و با سلوک در مسیر اعتدال ادامه می‌یابد. در این مقاله، با استناد به عبارت کلیدی «الْإِئْتِمٰامُ کَسْبُ النَّفسِ فِی العَدلِ وَ سُلُوکُ سَبیٖلِ القَصْد»، به تبیین جایگاه اقتدا در سلوک معنوی پرداخته شده است. اقتدا نه تقلید صرف، بلکه فرآیندی است برای تربیت انسان، استقرار عدالت درون، و حرکت در مسیر روشن و معتدل حق. این نوشتار تلاش دارد با زبانی ساده اما عمیق، حقیقت اقتدا را از منظر اخلاقی و معنوی بازنمایی کند.

استقامت و اقتدا در مسیر حق؛ سلوکی از هدایت تا عدالت

این مقاله با رویکردی دینی و عرفانی به بررسی نقش «استقامت» و «اقتدا» در مسیر سلوک الهی می‌پردازد. آغاز راه بندگی، با هدایت و طاعت الهی است و دوام آن با توفیق و اقتدای درونی معنا می‌گیرد. در این مسیر، اقتدا تنها تبعیت ظاهری نیست، بلکه سلوکی درونی است که در آن، سالک به عدالت، عهد، محبت، ایمان، و ذکر دست می‌یابد. مقاله پیش‌رو، با تحلیل مفاهیم کلیدی مانند هدایت، طاعت، توفیق، عدالت و ایمان، نشان می‌دهد که استقامت در راه حق تنها با تأسی آگاهانه به میزان‌های الهی ممکن است. هدف، روشن ساختن این حقیقت است که راه حق، نوری است که با دل روشن می‌شود و با اقتدای صادقانه در جان ماندگار می‌گردد.

استقامت در مسیر هدایت؛ راهی به سوی مقصد حق

سلوک به سوی حق، سفری درونی و مستمر است که انسان را از ظلمات جهل به نور معرفت و آرامش می‌رساند. این مسیر، تنها با اشتیاق آغاز می‌شود اما برای ادامه‌ی آن، چهار رکن اساسی لازم است: هدایت الهی، طاعت آگاهانه، توفیق پروردگار و اقتدا به راهنمایان حق. در این میان، استقامت نقش محوری دارد و حلقه‌ی اتصال همه‌ی عناصر سلوک به شمار می‌رود. استقامت، به معنای پایداری در مسیر حق، حفظ ثبات در نوسانات زندگی و وفاداری به عهد بندگی است. مقاله حاضر با نگاهی عرفانی و اخلاقی، بدون ارجاع به منابع فلسفی، به تحلیل این مفاهیم پرداخته و نشان می‌دهد که چگونه سالک، با اتکال به خداوند و ثبات قدم، می‌تواند به مقصد حق نائل آید.

ائتمام، سیر نفس به‌سوی عدالت الهی

در این مقاله، مفهوم «الائتمام» به‌عنوان یک مسیر سلوکی و عرفانی برای کمال نفس مورد بررسی قرار می‌گیرد. بر پایه‌ی تعریفی که آن را «کسب النفس فی العدل» می‌داند، عناصر بنیادینی همچون عهد، معرفت، محبت، هدایت، ایمان، تقوا، تصدیق، تفضیل، ذکر، و حکم به حق به‌عنوان مقاطع این مسیر معرفی شده‌اند. این پژوهش در پی آن است که نشان دهد چگونه ائتمام، پیوندی ژرف با ولایت، عدالت، و کمال انسانی دارد و ریشه در بینش توحیدی و عرفان شیعی دارد.

آموزش دگرگون‌ساز در عصر سواد رسانه ای : از هوش مصنوعی تا آموزش امید

در عصر تحولات شتابان فناورانه، اجتماعی و فرهنگی، آموزش بیش از هر زمان دیگری در معرض بازنگری‌های بنیادین قرار گرفته است. یادگیرندگان امروز، نیازمند مهارت‌هایی فراتر از دانش حافظه‌محور هستند؛ مهارت‌هایی چون تفکر انتقادی، خلاقیت، توانمندی دیجیتال، خودآگاهی و مسئولیت اجتماعی.

خوانشی نو از خلّاقیّت در آموزش: از سنجش علمی تا همدلی خلّاق

در جهان پرتحول امروز، خلاقیت به‌عنوان یکی از کلیدی‌ترین مهارت‌های قرن بیست‌ویکم شناخته می‌شود؛ مهارتی که نه‌تنها در هنر و ادبیات، بلکه در علوم، فناوری، آموزش و زندگی روزمره نیز جایگاهی تعیین‌کننده دارد.

عضویت خبرنامه
عضو خبرنامه ماهانه وب‌سایت شوید و تازه‌ترین نوشته‌ها را در پست الکترونیک خود دریافت کنید.
آدرس پست الکترونیک خود را بنویسید.
کمی صبر کنید...