هوش به مثابه ظرفیت کلی یادگیری و شناخت حداقل سه جلوه دارد: تجربی، تصیلی و تحلیلی. این جلوه های کلی از ماهیتی تعاملی و تنگاتنگ برخوردارند و طبعا غیر قابل تفکیک هستند. اما بروز آنها بستگی به زمینه و یا بافت دارد.نظریه تعاملی هوش با تأکید بر هوش های سه گانه که بزرگترین ظرفهای یادگیری را تشکیل می دهند، بسرعت بر پیوند تعاملی و یکپارچه آنها تأکید می ورزد.
در این مقاله به اجمال مفاهیم بنیادین رواندرمانی تعاملی ارائه می شود: بیتابی روانی، برتابش، چشم انداز درمانی،تعادل روانی، رضایت از زندگی، انتظارات، نیازهای بنیادین، برخی الگوهای مهم درمانی و بویژه مولفه بزرگ معنویت با تأکید بر بهزیستی معنوی مورد بحث مختصر قرار می گیرند.
«پویش» در روانشناسی تعاملی از حوزه های مهم سلامت روان قلمداد می شود . «خودپویشی» یک اصطلاح جدید روانشناسی بالینی است که در مطالعات روانشناختی وارد شده است که در حوزه «پویش» جای می گیرد.
مفهوم «پاکزیستی»[1] مبتنی بر«پاکی سرشت» است و آن بدین معناست که همه چیز با پاکی آغاز می شود؛ سرشت انسانی نیز ذاتاً پاک و نیک است؛ مگر آن که خلافش احراز شود که غالباً مبتنی بر تأثّر محیطی است. در واقع ناپاکی طیّ دوران زندگی رخ می دهد. هدف درمان نیز بازگشت به پاکی سرشت و تحقّق پاکزیستی روانی است.
مؤلفه های رضایت از زندگی در یکی از دو قلمرو بزرگ «تعالی فردی» و «ارجمندی» جای می گیرند.در مجموع ده مؤلفه اساسی رضایت از زندگی در این دو قلمرو جای می گیرند
«رواندرمانی تعاملی» مبتنی بر «نظریه تعاملی انتظار» از سه نیاز بنیادین امنیت، تفرّد و پیشرفت با هدف تحقّق «رضایت از زندگی» در درمانجو به فرایندهای مداخلاتی اقتضایی می پردازد.
هوش به منزله ظرفیت شناخت و یا توانایی یادگیری یک از اصیلترین مفاهیم ناب روانشناختی است که نباید با سبک یادگیری و یا استعداد آمیخته و خلط شود.هوش تحلیلی، هوش تجربی و هوش تحصیلی، سه نوع بزرگ و مهم ظرفیتهای یادگیری وراثتی و سرشتی را تشکیل می دهند