محدودیتهای فیزیکالیسم در تبیین نگهداری ذهنی بر اساس نظریه ژان پیاژه ناشی از این واقعیت است که فیزیکالیسم تلاش میکند تمام فرایندهای ذهنی، از جمله تواناییهای شناختی پیچیده مانند نگهداری ذهنی، را به حالات فیزیکی مغز یا سیستم عصبی تقلیل دهد.
محدودیّتهای فیزیکالیسم در رابطه با هوش تکاملی میتواند از چند جنبه بررسی شود، چرا که هوش تکاملی به عنوان یک مفهوم چندبعدی و پویا، فراتر از چارچوبهای مکانیکی و صرفاً فیزیکی عمل میکند.
مفهوم ظرفیت عملیاتی نشان میدهد که بسیاری از فرآیندهای ذهنی و عملکردهای عملی انسان، فراتر از آن چیزی است که فیزیکالیسم قادر به تبیین آن است. محدودیتهای فیزیکالیسم شامل ناتوانی در توضیح تجربه، خلاقیت، نیتمندی، و تعامل فعال ذهن با محیط است. این چالشها بهویژه در زمینههایی مانند علوم شناختی، روانشناسی عملی، و فلسفه ذهن آشکار میشوند و ضرورت بررسی رویکردهای فراتر از فیزیکالیسم، از جمله دیدگاههای غیرکاهشگرایانه، را برجسته میکنند.
بر اساس ظرفیت راهبردی، فیزیکالیسم به دلیل تمرکز صرف بر دادههای فیزیکی و فقدان تحلیل چندبعدی و انتقادی، در مواجهه با پدیدههای ذهنی و شناختی محدود است. این مفهوم نشان میدهد که برای دستیابی به درک کاملتر از ذهن، لازم است دیدگاههای جامعتر و چندبعدیتری جایگزین شوند.
ظرفیت انطباقی، بهعنوان مفهومی که ترکیب تفکر تحلیلی و تجربی را برای پاسخگویی به شرایط متغیر پیشنهاد میدهد، میتواند به بررسی محدودیتهای فیزیکالیسم در فلسفه ذهن کمک کند. فیزیکالیسم بر این باور است که تمام پدیدههای ذهنی و شناختی را میتوان با فرآیندهای فیزیکی توضیح داد. اما ظرفیت انطباقی، با تأکید بر پویایی ذهن و تعامل پیچیده میان تحلیل و تجربه، پرسشهایی اساسی در مورد توانایی فیزیکالیسم برای توضیح کامل این فرآیندها مطرح میکند.
فیزیکالیسم، بهعنوان دیدگاهی که همه پدیدهها، از جمله ذهن و آگاهی، را به فرآیندهای فیزیکی قابل تقلیل میداند، در مواجهه با پیچیدگیهای هوش تجربی با چالشهای اساسی روبهرو است. جلوههای هوش تجربی مانند تجسم، تیزبینی و هماهنگی، نشان میدهند که تجربه انسانی به ابعاد غیرفیزیکی و چندلایهای وابسته است.
فیزیکالیسم در تبیین پدیدههای شناختی تعاملی با محدودیتهای اساسی مواجه است، زیرا این پدیدهها اغلب فراتر از فعالیتهای فردی مغز و فیزیکی هستند و در تعاملات اجتماعی، فرهنگی و محیطی ظهور میکنند. برای رفع این محدودیتها، رویکردهای تکمیلی مانند شناخت توزیعشده، نظریه بدنمندی و شناخت برونسپاریشده پیشنهاد شدهاند که به نقش تعاملات اجتماعی، محیطی و فناوری در شناخت توجه دارند.
محدودیتهای فیزیکالیسم در توضیح هوش تجربی نشان میدهد که شناخت و یادگیری انسان فراتر از صرفاً فرآیندهای فیزیکی است. برای درک کامل هوش تجربی، باید جنبههای ذهنی، عاطفی، اجتماعی، و فرهنگی نیز مورد توجه قرار گیرند. این امر نشاندهنده اهمیت یک رویکرد کلنگر به شناخت و یادگیری است که ابعاد مختلف تجربه انسانی را در نظر میگیرد.محدودیتهای فیزیکالیسم بر پایه هوش تجربی به چالشهایی اشاره دارد که زمانی ایجاد میشوند که هوش و شناخت انسان تنها به جنبههای فیزیکی و مادی محدود شوند. فیزیکالیسم دیدگاهی است که تمام جنبههای شناخت و آگاهی را به فرآیندهای فیزیکی و مادی تقلیل میدهد، اما در زمینه هوش تجربی، این دیدگاه با محدودیتهای زیر مواجه است:
محدودیتهای فیزیکالیسم در چارچوب پارادایم یکپارچه پرورش استعداد بهویژه در رابطه با توسعه و پرورش استعدادهای انسانی و به طور خاص در ابعاد روانشناختی، اجتماعی و فرهنگی قابل بررسی است. فیزیکالیسم به عنوان یک رویکرد فلسفی، بر این باور است که تمام پدیدهها، از جمله فرایندهای ذهنی، به طور کامل قابل توضیح از طریق قوانین فیزیکی و مکانیکی هستند و هیچ توضیحی فراتر از این قوانین وجود ندارد. در مجموع، فیزیکالیسم به دلیل تمرکز صرف بر جنبههای فیزیکی و مکانیکی پدیدهها، محدودیتهایی در فهم و توضیح جنبههای پیچیده، روانشناختی، فرهنگی و اجتماعی که در پرورش استعدادهای انسانی تأثیر دارند، دارد. پارادایم یکپارچه پرورش استعداد با توجه به این محدودیتها بهطور جامعتری به ابعاد مختلف شناسایی و پرورش استعداد نگاه میکند.محدودیتهای این رویکرد بهویژه در زمینه پرورش استعدادها به شرح زیر است: