علم، بهویژه در حوزههای روانشناسی و رواندرمانی، نقش انکارناپذیری در پیشرفت شناخت ما از ذهن انسان ایفا کرده است. با این حال، رواندرمانی صرفاً فرآیندی علمی نیست، بلکه نگاهی جامع به ابعاد پیچیده روان انسان دارد. در این نوشتار، به مهمترین محدودیتهای علم در رواندرمانی میپردازیم.
برای تحلیل ACT (درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد) بر اساس مبانی نظری روانشناسی تعاملی، باید به نقاط تلاقی این دو رویکرد توجه کرد؛ یعنی آنجا که مفاهیم کلیدی ACT مانند پذیرش، تعهد، ارزشمحوری و ذهنآگاهی، با مؤلفههای بنیادین روانشناسی تعاملی مانند تعامل، نظامیافتگی، اصالت حقیقت، نیازهای بنیادین، و سرشت پاک همپوشانی دارند. در ادامه، این تحلیل بهصورت ساختارمند ارائه می شود:
درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد (ACT) یکی از برجستهترین رویکردهای نسل سوم رواندرمانی شناختی-رفتاری است که با تمرکز بر پذیرش تجربه و تعهد به ارزشهای درونی، در پی افزایش انعطافپذیری روانشناختی فرد است. در این مقاله، ACT از منظر روانشناسی تعاملی بهطور انتقادی بررسی میشود. روانشناسی تعاملی رویکردی کلنگر، هستیمحور و مبتنی بر فطرت انسانی است که با تکیه بر مفاهیمی چون تعامل، نظامیافتگی، سرشت پاک و اصالت حقیقت، چشماندازی متفاوت از ساختار روان و روند درمان ارائه میدهد. تحلیل حاضر نشان میدهد که هرچند ACT در کاربردهای بالینی موفق و ساختاریافته عمل میکند، اما از نظر هستیشناختی و انسانشناختی، با خلأهایی مواجه است که روانشناسی تعاملی میتواند آنها را تکمیل کند.
رویکردهای سنتی در روانشناسی اغلب بر تحلیل مجزای پدیدههای روانی متمرکز بودهاند. این نگاه، اگرچه دستاوردهایی به همراه داشته، اما از درک کلیت و انسجام روان انسانی ناتوان مانده است. روانشناسی تعاملی تلاشی است برای گذار از این پراکندگی نظری و ایجاد نگاهی کلنگر، که پدیدههای روانی را نه بهصورت منفرد بلکه در بستر ارتباطاتشان مطالعه میکند.در این رویکردها، پدیدههای روانشناختی اغلب بهصورت پراکنده و مجزّا مورد بررسی قرار گرفتهاند. روانشناسی تعاملی، پاسخی به این نقص بنیادی است؛ رویکردی که میکوشد ماهیت پدیدههای روانشناختی را نه بهطور منفرد، بلکه در شبکهای از تعاملات درک کند. این مقاله، با هدف روشنسازی جایگاه نظری و روششناختی روانشناسی تعاملی، به تعریف، موضوع و روش این علم میپردازد.
در دنیای امروز که فناوری و نوآوری به سرعت در حال پیشرفت هستند، نیاز به تربیت نسلی خلاق، توانمند و مجهز به مهارتهای میانرشتهای بیش از پیش احساس میشود.
این مقاله به بررسی چندوجهی مسائل مرتبط با آموزش، رشد و حمایت از کودکان و نوجوانان تیزهوش میپردازد. یافتهها نشان میدهد که ویژگیهای روانی-اجتماعی و عاطفی، همچون کیفیت دوستیها و تابآوری، نقشی حیاتی در موفقیت تیزهوشان ایفا میکنند و باید به اندازه تواناییهای شناختی مورد توجه قرار گیرند.